پروژه سیاسی بایدن برای ایران هراسی در غرب آسیا-راهبرد معاصر
پرونده ویژه سفر بایدن به منطقه، شماره ۱۱؛

پروژه سیاسی بایدن برای ایران هراسی در غرب آسیا

تلاش رئیس‌جمهور آمریکا بر این است تا بهره‌برداری بیش‌ازپیش از منطقه غرب آسیا داشته باشد و برای بهره گرفتن از منابع انرژی منطقه و به‌طور مشخص از چند کشور حوزه خلیج‌فارس، راهی سفر منطقه ای می‌شود. رئیس‌جمهور آمریکا مجبور است این کار را در قالب ایران هراسی انجام بدهد یا اینکه مقاومت را به‌نوعی به‌عنوان حربه و بهانه خود انتخاب کند تا برخی از کشورهای عربی را به هراس وادارد.
عماد نجار؛ کارشناس مسائل منطقه
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۷ - ۲۳ تير ۱۴۰۱ - 2022 July 14
کد خبر: ۱۴۲۱۳۱

پروژه سیاسی بایدن برای ایران هراسی در غرب آسیا

 

به گزارش «راهبرد معاصر»؛ جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در حالی راهی غرب آسیا می شود که هیچ تغییر رویکردی در قبال سیاست های پیشین این کشور در منطقه نداشته و همان سیاست های دولت پیشین را ادامه داده است. سیاست های دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا با وجود اینکه بسیار ناپخته و خام بود و اقداماتی بسیار هیجانی از سمت رئیس جمهور سابق آمریکا به شمار می رفت، اما بایدن همچنان از زمان آمدن به کاخ سفید به این سیاست های شتاب زده و ناپخته پایبند بوده و در یک سال و نیم گذشته از ریاست جمهوری خود این روند را ادامه داده است.


نکته قابل توجه اینکه هر برنامه و پروژه سیاسی چندین هدف را دنبال می کند، این یعنی پروژه سیاسی تنها برای یک یا دو هدف برنامه ریزی و اقدام نمی شود؛ اهداف زیادی در خصوص سفر رئیس جمهور آمریکا به منطقه غرب آسیا قابل بیان است، از جمله اینکه یکی از اهداف دولت آمریکا از تدارک چنین سفری تقویت جایگاه از دست رفته رژیم صهیونیستی است.

 

التیامی موقت برای صهیونیست های بحران زده

رژیم صهیونیستی در حال حاضر به شدت دچار بحران اقتصادی و در بعد مشروعیت سیاسی در جامعه صهیونیستی دچار تلزل شده است. بحران سیاسی در داخل سرزمین های اشغالی به حدی شدید است که در 3.5 سال اخیر پنجمین انحلال کنسل (مجلس رژیم صهیونیستی) و فروپاشی کابینه این رژیم رخ داد. پس از استعفای نفتالی بنت، نخست وزیر پیشین رژیم صهیونیستی، پنجمین کابینه این رژیم ظرف همین مدت دوباره شکل گرفت. این یعنی هماهنگی و همسویی شدیداً ضعیفی میان احزاب داخلی در سرزمین های اشغالی  حاکم است و اختلاف نظر بسیار زیاد و نیز تقابل های جدی در میان مقام ها و شخصیت های سیاسی رژیم صهیونیستی به چشم می خورد.

سفر بایدن می تواند وجهه غیر واقعی در حمایت از رژیم صهیونیستی ایجاد و برای آنها برای مدتی هر چند کوتاه، شرایط سیاسی را به طور غیر واقعی و مصنوعی احیا کند


در شرایطی که هر کابینه ای در سرزمین های اشغالی روی کار می آید عمری کمتر از یک سال دارد و با توجه به اختلافات و کش و قوس های سیاسی دچار انحلال می شود و شخص دیگری سکانس کشتی به گل نشسته را به دست می گیرد، سفر رئیس جمهور آمریکا بسیار برای سران این رژیم اهمیت دارد. آمریکا به عنوان بزرگترین و اصلی ترین کشور حامی صهیونیست ها در جهان، از همه نظر از رژیم صهیونیستی حمایت می کند، بنابراین سفر بایدن می تواند وجهه غیر واقعی در حمایت از رژیم صهیونیستی ایجاد و برای آنها برای مدتی هر چند کوتاه، شرایط سیاسی را به طور غیر واقعی و مصنوعی احیا کند.

 

اوکراین و تلاش غرب برای نجات از باتلاقی خود ساخته

جنگ اوکراین از دیگر موضوعاتی است که بایدن را راهی غرب آسیا کرده است؛ جنگی که به دنبال آن تحریم هایی ازسوی اروپایی ها و آمریکا علیه روسیه اعمال شد و واکنش روسیه به این تحریم ها را به دنبال داشت . یکی از جدی ترین واکنش های روسیه قطع صادرات انرژی یعنی نفت و گاز به آمریکا و اروپا بود.


این موضوع باعث مشکلات شدیدی در بعد انرژی و از نظر اقتصادی در اروپا و آمریکا شده است، به نحوی که می توان از آن به عنوان فاجعه اقتصادی نام برد. تورم بی سابقه در اروپا، قیمت های افسارگسیخته و غیر قابل کنترل که به طورعلنی از سوی رسانه های غربی اعلام می شود، ناشی از قطع صادرات انرژی روسیه به این قاره است. بایدن به غرب آسیا می رود تا برای نجات غرب از این شرایط زمینه ای فراهم کند، بلکه با افزایش تولید نفت و گاز در منطقه بتواند کمبود نفت و گاز روسیه در بازارهای انرژی را جبران کند.

تأمین انرژی غرب با توسل به حربه ایران هراسی

تلاش رئیس جمهور آمریکا بر این است تا بهره برداری بیش از پیش از منطقه غرب آسیا داشته باشد و برای بهره گرفتن از منابع انرژی منطقه و به طور مشخص از چند کشور حوزه خلیج فارس، راهی سفر می شود. رئیس جمهور آمریکا مجبور است این کار را در قالب ایران هراسی انجام بدهد یا اینکه مقاومت را به نوعی به عنوان حربه و بهانه خود انتخاب کند تا برخی از کشورهای عربی را به هراس وادارد. شکستهای پی در پی این کشورها از محور مقاومت بهانه خوبی به دست بایدن می دهد و با این روش می تواند منافع غرب را احیا کند و خود و متحدانش را از بحران جدی انرژی که دچار آن هستند، نجات دهد.


اما موضوع این است که کشورهای منطقه و به ویژه کشورهای دارای ذخایر نفت و گاز به تازگی بنا به تغییر شرایط منطقه ای و شکست های مکرر رژیم آل سعود از ملت یمن و همچنین کاهش حمایت ها از جنگ و کشتار غیر نظامیان، برای نزدیکی به جمهوری اسلامی گرایش بسیار زیادی پیدا کرده اند. این کشورها به این نتیجه دست یافته اند مقاومت و جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر از بعد نظامی، سیاسی و هماهنگی و همکاری در غرب اسیا به شرایطی رسیدند که می توانند به راحتی در جایگاه قطب نخست قدرت منطقه قرار بگیرند.


آنها اکنون در حال مقابله با بزرگترین جنایتکاران جهان ازجمله آمریکا هستند و آن را هم به نوعی به پذیرش شکست های خود در این زمینه وادار کردند. به عنوان نمونه در مذاکرات برجام، جمهوری اسلامی ایران حاضر نشد آمریکا را در جلسات مذاکراتی که در وین انجام شد، راه دهد و این شکست خیلی بزرگی برای آمریکاست که خود را نخستین قدرت جهان معرفی می کند.


بی شک مقابله با ایران از دیگر اهدافی است که بایدن از سفر به غرب آسیا دنبال می کند، اما این هدف آیا می تواند پیامدی برای آمریکا و شخص رئیس جمهور این کشور داشته باشد؟


نکته قابل تامل آنکه تضعیف ایران اقدامی است که به روش های مختلف از روزهای ابتدایی انقلاب اسلامی کلید خورد، ولی جمهوری اسلامی ایران با استفاده از تدابیر رهبر انقلاب و نیز حمایت مردمی توانست تمام توطئه ها را نقش بر آب کند. سفر بایدن هم همانند سفرهای دیگر مقام های آمریکا به غرب اسیا و سرزمین های اشغالی، از بعد ایران هراسی نتیجه و پیامد درخوری برای آنها دربر نخواهد داشت.

 

ناتوی عربی؛ تجربه شکست خورده مشترک اعراب و آمریکا

موضوع بعدی که باید در بررسی اهداف سفر رئیس جمهور آمریکا به آن پرداخت و بسیار حائز اهمیت است، زمینه سازی و احیای مجدد «ناتوی عربی» است. ناتویی که قرار است با ریاست رژیم صهیونیستی شکل بگیرد و آمریکایی ها همین هدف را دنبال می کنند. آمریکا قصد دارد ناتوی مذکور را احیا کند و از تشکیل چنین ائتلاف نظامی اهداف خاصی دارد.


آمریکا و رژیم صهیونیستی به شدت به دنبال ایجاد ناتوی عربی درمنطقه هستند. باید یادآور شد بیش از 70 سال پیش است که این طرح مطرح می شود و برخی از کشورهای عربی، پس از تأسیس رژیم منحوس صهیونیستی در سرزمین های اشغالی با هدف مقابله با این رژیم و جلوگیری از جنایت های و کشتارهای آن و نیز اشغال کشورهای منطقه، اقدام به تشکیل ناتوی عربی کردند.


این طرح در همان سالهای اولیه با شکست مواجه شد، زیرا این اقدام بدون امت سازی انجام و تنها با حرکتی لیبرالی و وابسته به غرب آغاز شد که در نهایت به شکست انجامید. غربی ها در آن زمان پشت اعراب را خالی کردند و این شکست باعث شد بخشی از سرزمین های آنها به اشغال رژیم صهیونیستی دربیاید و وادار به صلح با این رژیم شدند.


 پس از آن در سال 2011 زمزمه های دوباره برای تشکیل ناتوی عربی صورت گرفت. عربستان، امارات، کویت، عمان، قطر، بحرین و اردن در همان سال اقدام به تشکیل ناتوی عربی با حمایت آمریکا و رژیم صهیونیستی کردند. هدفی که در همان دوران از سوی اعراب و غرب و البته صهیونیست ها پیگیری می شد، چیزی نبود جز مقابله با جمهوری اسلامی و قدرت مقاومت. برخلاف فلسفه اولیه شکل گیری ناتوی عربی؛ هدف آنها دیگر مقابله با رژیم صهیونیستی و تجاوزات و کشتارهای این رژیم نبود، بلکه به مقابله با کشوری روی آوردند که در برابر رژیم صهیونیستی ایستادگی کرده بود و قصد نجات مسلمانان و کشورهای منطقه را از دست این جنایتکاران و تروریست ها داشت.

سفر بایدن هم همانند سفرهای دیگر مقام های آمریکا به غرب اسیا و سرزمین های اشغالی، از بعد ایران هراسی نتیجه و پیامد درخوری برای آنها دربر نخواهد داشت


چندی پیش نفتالی بنت، نخست وزیر سابق رژیم صهیونیستی در سفر به کشورهای عربی امارات و بحرین بار دیگر این موضوع را پیش کشید و با توسل به خطرات متعدد ادعایی از سمت مقاومت منطقه برای کشورهای عربی، سعی داشت اهمیت شکل گیری دوباره ناتوی عربی را به این کشورها القا کند. اما هدف واقعی در پس ادعاهای بنت این بود که خود رژیم صهیونیستی هراس بسیار زیادی از توانمندی و قدرت مقاومت دارد و با هدف تشکیل ناتوی عربی به دنبال ایجاد حریم امن برای خود است. شرایط سیاسی در سرزمین های اشغالی به شدت متزلزل است و صهیونیست ها برای انتقال بخشی از این ناپایداری به خارج از سرزمین های اشغالی در تقلا هستند تا مأمنی برای خود دست و پا کنند.


بارزترین  و تازه ترین نمونه شکست خورده ناتو و ائتلاف کشورهای عربی را در یمن شاهد بودیم، ائتلافی که سرنوشتی جز شکست در انتظار آن نبود. ائتلاف علیه ملت یمن به سرکردگی رژیم آل سعود که با ایستادگی مردم غیور یمن و مقاومت با شکست مواجه شد.


این ائتلاف ابتدا متحدان خود را به تدریج از دست داد و سپس میان بانیان اصلی آن اختلافات شدید بروز پیدا کرد و بعد با افزایش توان دفاعی یمنی ها شکست های سنگین پی در پی به رژیم سعودی تحمیل شد. شاید به کارگیری این عبارت مناسب باشد که ناتوی عربی دچار شکست محتوایی شده و مشروعیت آن زیر سؤال رفته است،؛ زیرا ناتوی عربی که با رهبری رژیم صهیونیستی باشد هیچ مشروعیتی نخواهد داشت. 

ارسال نظر